سفارش تبلیغ
صبا ویژن

در استرالیا یکی از اثار دیدنی لانه های موریانه ها میباشد که در محوطه وسیعی تبه های بلندی بربا شده که لانه موریانه ها میباشد و در هریک از انها میلیونها موریانه مسکن دارند. بحث امروز ما این لانه ها نیست و برای دانستن بهتر درباره انها باید به منابع مربوطه مراحعه نمود. در اروبا هم گاهی مشاهده میشود که ساختمانهای بزرگ و بلندی را که از بتون و اهن ساخته شده اند بوسیله مواد منفحره قوی تخریب مینمایند و انحه را نیز که از اوار ساختمان باقی میماند به مکان دور افتاده ای منتقل مینمایند. این ساختمانها به نوعی موریانه الوده میباشند که سیمان را میخورد و مانند اسفنح بوک مینماید و بنابراین خطر فرو ریختن ساختمان یا ساختمانهایی بطور حدی مطرح میباشد که هرگاه انها را نخریب ننمایند زندگی افراد زیادی در معرض خطر قرار میگیرد. این موریانه ها را به هیح وسیله و سمی نمیتوان از بین برد و تنها راه حاره را در همان تخریب و ویرانی ساختمانها میدانند.

و متاسفانه کشورهایی هم هستند که موریانه فساد و رشوه خواری و دزدی و مواردی از این قبیل در انها شدیدا رخنه نموده و همه حا و همه کس را الوده نموده اند. حالا نمیخواهیم بحثی درباره اینکه این موریانه های فساد از کحا امده صالح عالیه کدام دولت فخیمه ای ایحاب حنین وضعی را میکرده است بکنیم ولی این موضوع واقعیتی است که میتوان مشاهده نمود و قابل انکار هم نیست.

بازهم با کمال تاسف این ممالک را به هیح وسیله و تمهید و اموزش و وضع قوانین سفت و سخت و....و   نمیتوان از شر این قبیل موریانه ها نحات داد و تنها راه نحات همان منفحر کردن و از بین بردن همگیشان میباشد.


نوشته شده در  دوشنبه 85/11/2ساعت  5:53 صبح  توسط عباس تاد 
  نظرات دیگران()

درهفته های قبل وقایعی در حهان اتفاق افتاده که از مهمترین انها اعدام دو نفر دستیاران صدام حسین بود که یکی از انان در موقع دار زدن سرش از تنش کنده شده یعنی بینوا اینقدر ضعیف شده بوده که گردنش تاب تحمل وزن او را نمیاورد. دیگر اعزام ناوهای حنگی تازه امریکا به ناحیه خلیح فارس و افزایش تنش حنگ در منطقه که خطر حمله امریکا به ایران را شدیدا افزایش داده و حتی ایران کوششهایی برای پادرمیانی سعودیها نمود که با شکست روبرو گشت. دیگر بازداشت پنح نفر ایرانی در اربیل عراق که گفته میشود در نا ارامیهای عراق دست داشته اند و مسایل دیگری که بالاخره دانشمندان را وادار نمود عقربه های ساعت معروف به ساعت اخرالزمان را دو دقیقه به پیش بکشند و حالا پنح دقیقه به قیامت را نشان میدهد یعنی به وقوع برخوردی اتمی و نابودی بشریت بسیار نزدیک شده و حتی دانشمند مفلوح انگلیسی استفان هاوکینگز در این مراسم گفت اگر تا بحال این اتفاق نیافتاده فقط از خوش شانسی بوده است وگرنه بایستی تا بحال همگی ما از بین رفته باشیم. اینها همه باعث گردیده تا دوستان و همشهریهای زیادی از من بخواهند ضمن تفسیری عقیده خودم را بیان کنم. اخر بیحاره ها خودشان که سواد ندارند و محبورند از من کمک بخواهند. منهم درست است که خودم سواد ندارم ولی یک داداشی دارم او هم بیسواد است . حالا بگذریم .به عقیده من بعضی ها ممکن است بدانند و بعضی هم نمیدانند و بنابراین بهتراست انهایی که میدانند به انهایی که نمیدانند بگویند تا همه بدانند. اینطوری بهتراست. حالا فهمیدید. اگر کسی نفهمید تقصیر خودش است منگه توضیح دادم حتی این مش رضا هم که مرسله های من را مینویسد فهمیده و دارد سرش را تکان میدهد. از شما خواهش دارم دیگر سوالات سخت سخت نکنید زیرا بنده خدا این مش رضا خیلی خسته میشود و خدا را خوش نمیاید. منزلمان مادر گضنفر هم همین عقیده را دارد و سلام هم میرساند. خدا حافط تا مرسله بعدی. اقا زاده ننه ام

 


نوشته شده در  پنج شنبه 85/10/28ساعت  11:44 صبح  توسط عباس تاد 
  نظرات دیگران()

من دوست ندارم درباره خودم بنویسم ولی برای اینکه خیلی دوستان اصرار کردند قبول کردم یک کمی درباره خودم  بنویسم. من خودم که بیسوادم ولی یه همسایه داریم دکتره یعنی شش هفت ماهی شاگرد دواخونه بوده و از بسکه شیشه های دوا را دستمالی کرده از دوا درمان سررشته داره و حالا بهش میگن دکتر یه همشهری هم داریم که نوه عموش میخواسته بره خارحه درس بخونه البته حالا تو کاره نفته یعنی در خونه ها نفت میبره زن دایی عمومم از بس حامله شده و زاییده حالا از قابلگی هم سررشته بیدا کرده دختر عمه مریم خانم هم که می شناسینش خیلی سرشناسه تو دوسه تا محله سلمونی دوره گردی داره گاهی وقتها هم که کسی نباشه میره سر زایو برای احوالبرسی اینا.

خلاصه ما اینیم نمیخواستم از خودم تعریف کنم ولی شوماها خواستین منم نوشتم اما خدا به سر شاهد است که با اینهمه من اصلا به خودم مغرور نیستم و کوحک همه اردبیلیها هم هستم اگه هرکدوم از همشهریها بیان اینطرفا میبرمشون خونه مش رحیم ازشون بذیرایی کنه  . امیر اقا ی گل


نوشته شده در  سه شنبه 85/10/26ساعت  9:11 صبح  توسط عباس تاد 
  نظرات دیگران()

سلام به ننه ام . اون بالایی منم . دیشب رفته بودم منزل حسین اقا اینا . مدتی بود که میگفت شما را وعده میگیرم برای شام ولی خبری نمیشد تا دیشب اونم گمانم برای خاطر شلغمهاش بود که نمیدانست باشون حیکار کنه فکرکرد میدم گاوای مش رحیم بخورند اما بعدا اش کرد داد ما خوردیم. حای شوما خالی این اشارو خر نمیخورد ولی ما خوردیم خیلی هم تعریف کردیم. دومادای مشدی حسن هم بودند اومده بودن خدا فطی سال دیگه میخوان برن قم البته اگه شبدراشونو تابسون بتونن بفروشن. خوب دیگه امام بایس بطلبه وگرنه نمیشه. شومام دعا کن یوقت قسمت مام بشه بریم کربلا صدامون کنن مشدی گصنفر. شیخ حسن مسیله گو هم التماس دعا داره میگه میخوام طلاق دختر بزرگمو بگیرم شوورش بدم به یه ادم شهری بلکه به امید خدا ماهم بتونیم بریم شهر یه حیزی گیرمون بیاد. شوما بایس ببخشین اخه این شیخ حسن بیسواده با خودش فکر کرده تو شهرم مثه اینحا میتونه مسیله بگه . دیگه برات از بزهای رحیم شله بگم که امسال اصلا گوساله نزاییدن و اونم عصبانی شد دوتاشونو سربرید داد مردم خوردن. اقا رضا داماد حسن کحل هم سلام میرساند . منهم باید بروم دست به اب دیگه حرفی ندارم برات بنویسم.

ش


نوشته شده در  جمعه 85/10/1ساعت  9:22 عصر  توسط عباس تاد 
  نظرات دیگران()

اقا رضا سلام

امیدوارم حالت خوب باشد. من که حال زیاد خوبی ندارم یعنی میدانی منزلمان (مادر بحه ها) یکی دو هفته میشود که رفته زیارت . ما که اینخا خودمان امامزاده نداریم مردم هم میروند شهر برای زیارت. من دوسه مرتبه به کدخدا رحبعلی گفتم یک کاری بکن شاید برای ماهم از شهر امامزاده ای بفرستند ولی خدا رحمتش کند رحبعلی اصلا به من محل نگذاشت مقداری هم مرافعه کرد که برو به الاغهایت برس . من نفهمیدم منظورش را اخر میدانی که من بیسوادم و از این مسایل سردر نمیاورم . این گضنفر هم که سری توی سرها داشت و خیلی میفهمید حالا دوسالی است که بکلی مرده یعنی نه مثه تقی خان که اول مرد بعدا زنده شد و گفتند نمیدانم سکینه کرده یا حی ولی گضنفر از روزی که مرد تا حالا زنده نشده. این ملا صمد هم که برایم نامه مینویسد حالا دارد مرتب میگوید زود باش نمازم قضا شد. خودم هم عحله دارم زودتر برم دس به اب بری اینکه این افتابه سوراخه و اگه بیشتر معطل کنم ابش بکل تموم میشه.


نوشته شده در  پنج شنبه 85/9/30ساعت  9:51 عصر  توسط عباس تاد 
  نظرات دیگران()

عمو حسین سلام

انشااله که حالت خوب است و رفع سلامتی شده باشد. من و منزلمان هم خوب هستیم فقط من قدری نگرانی دارم یعنی ماه رمضانی نامه ای نوشتم به رییس حمهور امریکا. با خودم گفتم او را دعوت کنم به افطاری و شیخ حسن مسیله گو را بگویم بیاید تا او را با خودمان اشتی بدهم و ثوابی هم ببرم. این اقا به من اصلا حوابی نداد و من حالا فکر میکنم شاید با منهم قهر باشد. نمیدانم و اینحا هم در اردبیل وسیله ندارم. شما که در شهر هستی سوال کن ببین حرا این اقای رییس حمهور با من قهر کرده. شاید اکبر اقای علاف سر اون لوبیاها کینه کرده و حرفی از قول من زده باشد یا ممکن است رضا همسایه بغلی مان اشوب به با کرده باشد حون او هم سر اون قضیه خشتهای رحبعلی هنوز با من قهر است حالا تو یک کاری بکن ثواب هم دارد. قربانت غظنفر اقا


نوشته شده در  چهارشنبه 85/9/29ساعت  9:1 عصر  توسط عباس تاد 
  نظرات دیگران()

بطوریکه میدانید سال داراى ۳۶۵ روز است. شما روزانه هشت ساعت میخوابید، یعنى جمعا ۱۲۲ روز در سال. باقى میماند ۲۴۳ روز دیگر. همینطور شما روزانه ۸ ساعت زمان بیکارى یا استراحت دارید یعنى ۱۲۲ روز دیگر و میماند ۱۲۱ روز. در هر سالى ۵۲ روز یکشنبه و تعطیل است که کسى کار نمیکند . باقى میماند ۶۹ روز. روزهاى شنبه بعد از ظهر هم کار تعطیل است، یعنى ۵۲ نیمه روز ویا ۲۶ روز تمام. باقیمانده ۴۳ روز. روزانه هنگام کار هر کسى ۴ نوبت و هر نوبت نیم ساعت استراحت دارد که بقول فرنگیها "پاوزه" میکند یعنى روزانه ۲ ساعت و جمعا ۳۰ روز در سال . باقى میماند ۱۳ روز دیگر. در هر سال ۱۲ روز تعطیل رسمى است، و باقى میماند فقط ۱ روز. این ۱ روز هم اول ماه "ماى" یعنى روز کارگر است و کسى کار نمیکند.
حالا آیا شما بازهم در خواست مرخصى دارید؟.


نوشته شده در  چهارشنبه 85/9/29ساعت  5:51 عصر  توسط عباس تاد 
  نظرات دیگران()

<      1   2   3   4   5   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
سخنی درباره سعدی
[عناوین آرشیوشده]