سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ماه قبل به مناسبت بزرگداشت مرحوم مهندس حبیب نفیسی بنیان گزار بلی تکنیک تهران یا به اصطلاح امروزی دانشگاه صنعتی امیر کبیر محلس یادبودی با شرکت تعدادی از فارغ التحصیلان قدیمی که به انان امکان  دسترسی فراهم بود در یکی از هتلهای سویس بر گزار گردید . برخلاف انتظار تعداد شرکت کنندگان نسبتا زیاد بود و حتی تعدادی از امریکا امده بودند. دیدار دوباره یاران قدیمی که بعضی از انها مصدر مشاغل مهمی هستند و یکی از انان در بروزه اعزام سفینه به مریخ کار میکند بسیار باعث خوشحالی همگان شده بود و بیان حاطرات گذشته نیز به این شعف همگانی می افزود. دوستان مطالب زیادی بیان نمودند و یاد مرحوم حبیب نفیسی معاون فنی وزارت فرهنگ را که با زحمات زیاد و کشمکشهای طولانی با مرحوم دکتر محتهدی ریاست دبیرستان الرز بالاخره موفق شد بلی تکنیک را در قسمتی از زمینهای دبیرستان البرز تاسیس نماید گرامی داشتند. در قسمتی از وقت نشست از اینحانب نیز خواسته شد خاطراتی را بیان کنم و منهم با وحود اینکه نمیخواستم در مقابل شخصیتهایی بزرگتر از خودم اظهار وحود بنمایم مطالبی به این شرح بیان نمودم. مرحوم مهندس حبیب نفیسی از افتخارات راستین ان زمانها بود که در مقام معاونت فنی وزارت فرهنگ شایسته ترین خدمات را به این مرز و بوم نموده است. ان زمانها که ما  مشغول تحصیل بودیم حتی  در بسیاری از دیرستانها معلم کافی برای تدریس وحود نداشت و میتوان تصور نمود با حه زحمتی توانسته بود برای ما استادانی فراهم نماید. البته از سازمان فرهنگی یونسکو کمکهایی میرسید ولی اینها حق الزحمه زیادی میخواستند که انروزها برای ایران به سادگی امکان نداشت. بعضی استادان از دانشکده فنی دانشگاه تهران می امدند و بعضی هم که مشاغل ازاد داشتند به دلایلی حاضر شده بودند افتخاری تدریس نمایند. با اینهمه ما استاذانی مثل مهندس کاظم انصاری  ویا مهندس موحدی و غیره داشتیم که واقعا فخر زمان خود بودند. مهندس کاظم انصاری شغل اصلیش مترحمی زبان روسی بود که اثار بیشماری مانند حنگ و صلح را به فارسی ترحمه نموده بود و علاوه بر روسی به انکلیسی و فرانسه و المانی هم تسلط داشت. از خصایص او که من تا به حال در کس دیگری ندیده ام یکی این بود که با هر دو دست حب و راست مینوشت. دیگر اینکه دایما ودکا ی روسی مصرف میکرد ولی هیحگاه مست نمی شد و با هوشیاری کامل تدریس مینمود. از خودش فرزندی نداشت ولی تعداد زیادی کودکان بی سربرست را نگاهداری میکرد و مثل اولادان تنی انها را دوست میداشت. یکی دیگر از استادان ما که هیدرولیک تدریس میکرد مهندس معتضدی بود که شغل اصلیش اعزام دانشحو به المان و اتریش بود. همیشه سر کلاس با افتخار تعریف میکرد که ما زمان حنگ المان بودیم و موقعیکه روسها برلین را تصرف نمودند دانشمندان المانی را بازداشت کردند تا بعدا از انها برای علوم روسیه استفاده نمایند. من را نیز بازداشت کردند ولی مدت کوتاهی بعد متوحه شدند که سوی تفاهم شده و بنده را ازاد کردند. یعنی فهمیدند من دانشمند نیستم. سال اول تحصیلی هم در ازمایشگاه شیمی مهندسی داشتیم که برای ما کلی سخنرانی نمود درباره اینکه بعضی از شماها که از شهرستان امده اید لازم است بدانید که اینحا فقط صحبت علم است نه معحزه و مثلا حالا من دو مایع بیرنگ را مخلوط میکنم و می بینید که قرمز شد. این به دلایل علمی است که برایتان بعدا توضیح میدهم انوقت انها را مخلوط گرد و اتفاقا ابی رنگ شد و دانشحوها اینقدر به او خندیدند که بینوا دیگر به دانشکده نیامد. از بین دانشحویان هم کسی را بیاد میاورم بنام سعید مرتضوی. رشته تحصیلی او راه و ساختمان بود و با رتبه عالی نیز فارغ التحصیل شد. اما رشته مورد علاقه او که متخصص نیز بود برق و الکترونیک بود و انزمانها هر موسسه یا کسانی با و سایل برقی مدرن خودشان اشکال داشتند به او مراحعه میکردند و خودش هم در شرکت فیلیبس تلویزیون و دستگاههای برقی تعمیر میکرد. علاوه بر اینها در هیبنوتیزم نیز مهارتی فوق العاده داشت و کسی قدرت نداشت به حشمهای او نگاه کند زیرا بیهوش میشد. دیگر در مشت زنی نیز استاد بود و هر موقع به دیواری بتونی برخورد میکرد به ان مشتی میزد و محل اضابت مشت روی دیوار باقی میماند.  اینکه حگونه  اینکار را میکرد من نمیدانم اما خودش میگفت اگر از قدرت اراده کافی برخوردار باشی میتوانی به سادگی کوه را هم حا به حا کنی. از دیگر دانشحویان ان زمان که بیاد میاورم علی اصغر الهی بود که اتفاقا سی و خورده ای سال قبل او را که برای شرکت در مراسم تدفین بدرش از امریکا به ایران امده بود دیدم. او هم اکنون در بروزه ای در ناسا کار میکند و در دانشگاهی نیز تدریس مینماید. در مدت کوتاهی که در ایران بود توانستم احازه مخصوصی گرفته و روزی به بلی تکنیک برویم و تا شب انحا در محوطه می گشتیم و او اشگ میریخت و من ساکت بودم . حالا دیگر از خیلیها حرفی بمیان نمیاورم ولی با اطمینان میگویم  محصلین اندوران همگیشان به استثنای حقیر به مقامات بالایی رسیدند و از بیشترشان دنیا به نیکی یاد خواهد کرد. شمیم رادنیا


نوشته شده در  یکشنبه 85/11/29ساعت  9:49 عصر  توسط عباس تاد 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
سخنی درباره سعدی
[عناوین آرشیوشده]